بنيتابنيتا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره

بنيتا

تولد....

تولدت مبارك عزيز دلم ... اميدوارم هميشه شاد و موفق باشى ..... الان دارى با ، بابا بازى ميكنى وكلى ميخندى ،حالا ديگه براى خودت خانمى شدى ،ولى دو سال پيش همچين روزى تازه به دنيا اومدى ،يه دنيا خوشحالى همراه با استرس داشتيم ،كه اين كوچولو رو چطورى بزرگ كنيم ،حتى ميترسيديم كه بغلت كنيم از بس كه كوچولو بودى .   حالا خودت براى عروسك هات مامان شدى واز صبح تا شب مشغول تر وخشك كردن بچه هات هستى ،اون هم چه مامانى ،تمام نكات ريز رو هم رعايت ميكنى ... اين دو سال خيلى زود گذشت ،زودتر از اون چيزى كه فكرش رو ميكردم ،شايد يه زمانهايى سخت بود ولى الان دلم براى همون سختى هام تنگ شده ، پارسال دندون نداشتى ،راه نميرفتى ،حرف زدن...
21 مرداد 1393

روزمرگى بنيتا

مدت طولانيه كه به وبت سر نزدم ونتونستم مطلب بذارم ، تو اين مدت ،خيلى خيلى زياد بهونه گيرى ميكنى واز صبح تا شب در حال انجام اوامر شما هستم ،تو اين مدت حتى يه برنامه تلويزيون هم نتونستم ببينم ،يعنى تا اين حد درگير بودم ..   حالا جونم برات بگه عزيزم كه بعد از دو هفته كه شير نميخوردى يعنى بهت شير نميدادم ،شما همچنان اذيت ميشدى واينقدر گريه ميكردى مخصوصا شب كه بالاخره تسليم شدم ودوباره بهت شير دادم ، اوايل خيلى كم وفقط موقع خواب شب ميخوردى ولى الان از صبح در حال خوردن مى مى هستى تاشب وقتى هم بهت ميگم اگه زياد بخورى دوباره اوف ميشه   ميگى : مامان من مى مى رو ناز كردم ، فلته ها سوستن  يعنى (فرشته ها شستن ) ...
16 مرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بنيتا می باشد